دلم گرفته همچو ابرهای باردار تو که با تو گفتگو مراست به کوهپایه‌ها کسی نمانده تا غمی به پیش او برم به من بگو که آشیانه عقابها کجاست به تنگ در نشستم به چند؟ شب ، بی‌ستاره ماند نگاه و دست ما تهی

سکوت سوخت ریشه‌های حرف سبز گشته را

بگو بگو که گاه گفتن تو در رسید تو با زبان شعله‌ریز واژه‌های سنگی‌ات بگو که سخت‌تر شبی است که سردتر شبی است از شبان دیرپای ما بگو، دهان ز گفت و گو مبند! بخشی از شعر با دماوند خاموش - سیاوش کسرایی

Sevdim sevdim sevilmedim gülemedim ben

دریا! متاب روی با من سخن بگوی

که با تو گفتگو مراست

تو ,بگو ,شبی ,مراست ,گفتگو ,سنگی‌ات ,بگو که ,تو گفتگو ,گفتگو مراست ,که با ,با تو

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ای ار داک خانه رویایی فیلم‌های بسیار، زندگی‌های بسیار! بازار20 حقوق تابه گرانیت ابر کوچک زمینی هنرستان کاردانش ایران شهرستان سراوان اطلاع رسانی آزمونهای دکتری دانشگاه امام صادق (ع) تصویر دل